چه بسا اصلاً

نيازي به عمل

پيدا نميكرد...

بخش اول / بخش دوم

بخش سوم / بخش چهارم

بخش پنجم

نكته ي بسيار مهم

و درسي كه از اين بيمار

ميتوان گرفت اينست كه اگر از

ابتدا بصورت صحيح درمان ميشد،

چه بسا اصلاً نيازي به عمل پيدا نميكرد...

و حتااگر محتاج عمل هم ميشد ، اين كار

در شرايط بهتري و قبل از ايجاد

عوارض خطرناك و فلج اندام، همچنين

احتباس ادراري انجام ميگرفت و

طبيعتاً خيلي زودتر و با مخارج كمتر،

و با درصد بسيار بيشتري از بهبودي

به كار و زندگي روزمره ي خويش

بازميگشت.

از طرف ديگر درصورتيكه اقدامات اصلي

تشخيصي و درماني بصورت

اورژانسي صورت نميگرفت ممكن بود

فلجي اندام و اختلالات ادراري بيمار

حتا تا آخرعمر نيز با او همراه باشد

و بعنوان يادگاري تلخ و شوم، تا

آخر عمر با او همراه باشد.

در كنار درمان هاي صحيح و علمي موارد

كم خطر، شناخت و ارجاع بيماران

گروه پر خطر به متخصصين مربوطه نقش

قابل توجهي در پيشگيري از معلوليت ها

و مشكلات عديده ي ناشي از فشار بر نخاع

و ريشه هاي عصبي خواهد داشت.

نكته مهم:

اغلب ميتوان موارد ساده و غير مهم درد

را حتا در منزل و با كمترين داروها

برطرف كرده و فرد را به سطح قابل

قبولي از سلامتي بازگرداند و مطالب اين

مقاله هرگز بدين معنا نيست

كه هر دردي نيازمند انجام بررسيهاي تخصصي،

تشخيصي ميباشد.

اما در صورتيكه مشكلات بيمار

از پيچيدگي بيشتري برخوردار باشد،

( دردهاي ارجاعي كمر يا گردن و شانه  )

عدم تشخيص و درمان مناسب ، ممكنست

حتا با خطرات جاني همراه باشند...

براي مثال برخي عفونتها، دردهاي قلبي و

يا حتا آسيب احشا عمقي ميتوانند به اشتباه ،

به ستون فقرات ارتباط داده شوند كه

نتيجه ي اين اشتباه ممكنست تاوان سنگيني

براي بيمار،خانواده و...بهمراه داشته باشد.

در اينگونه موارد ، و يا موارد مشابه، قطعا همراهي

تيمي متشكل از جراح مغز و اعصاب و روانشناس باليني ،

يا بعضا متخصصين ساير رشته ها مثل اورتوپدي،

روماتولوژيست ها و يا متخصصين درد ،

نقش ارزشمندي در برطرف ساختن مشكلات

بيماران خواهد داشت و برعكس، ادامه

درمان هاي غير تخصصي ميتوانند عوارض

و معضلات جبران ناپذيري براي بيمار

بهمراه داشته باشد...

بعبارت ديگر حتا ادامه درمان بوسيله

متخصص اوليه نيز نميتواند كافي و علمي باشد...

چرا كه پروسه ي درمان را بايد بطور ديناميك

وقابل انعطاف طراحي كرد.بطوريكه گاه و

در صورت لزوم ، بخشي از درمان توسط

متخصصين يك رشته و ادامه ي آن بوسيله

متخصصين ساير رشته ها صورت خواهد

گرفت.

براي مثال برخي از بيماران بدليل ماهيت

مزمن مشكلاتشان و اينكه مجبور بوده اند

سال ها با درد و رنج هممشين و همزيست باشند،

دچار درجاتي از افسردگي هستند

و بدون ترديد استفاده از راهنمائي

روانشناسان باليني و روانپزشكان مجرب

در طول و حتا پس از اتمام مراحل صحيح درماني

به بهبودي هرچه بيشتر فرد، و بازگرداندن او به

دامن زندگي فعال و مفيد بعدي كمك زيادي خواهد كرد.

و يا بيمارانيكه دچار مشكلات التهابي ستون فقرات هستند،

الزاماً بايد توسط متخصصين روماتولوگ تحت بررسي و درمان

قرارگيرند،

و در برخي موارد، كه عوارض خطرناك

اينگونه بيماريها پديد آمده باشد

(مثلا تنگيهاي شديد و همزمان كانال نخاعي،

و يا دررفتگي هاي غير ضربه اي مهره هاي گردني)

نياز به همفكري و تصميم گيري

مشترك روماتولوژيست ها با جراحان مغز

و اعصاب وستون فقرات، همچنين متخصصين قلب

و ريه براي بهبود كيفيت درماني خواهد بود.

پس با كمي دقت متوجه ميشويم كه

سهل انگاري و درمانهاي نامناسب

ميتواند باعث

تأخيرتشخيصي شده و حتا با ادامه ي

عمر فرد مبتلا در تضاد باشد.

موارد و مثالهاي بسيار زيادي از اينگونه

موارد وجود دارند كه در اين مقاله قصد

بيان آنها را نداريم ولي درصورتيكه تمايل

داشته باشيد ميتوانيد به بخش هاي

بابيماران من و نيز كليپ هاي همین سايت

( drzohrabi.ir ) مراجعه نمائيد.

بخش اول / بخش دوم

بخش سوم / بخش چهارم

بخش پنجم

ادامه دارد...