 اگر تو بازنگردی...

اگر تو بازنگردی...
قناريان قفس ،
قاريان غمگين را كه آب خواهد داد؟
كه دانه خواهد داد ؟
اگر تو بازنگردی
بهار رفته، در اين دشت برنمی گردد
به روی شاخه گل ، غنچه ای نمی خندد
و آن درخت خزان ديده تور سبزش را به سر نمی بندد...
اگر تو بازنگردی
كبوتران محبت ، كبوتران جوان را
شهاب ثاقب
دستان مرگ خواهد زد
شكوفه های
درختان باغ حيران را تگرگ خواهد زد...

اگر تو بازنگردی
به طفل ساده خواهر
كه نام خوب تو را
ز نام مادر خود
بيشتر صدا زده است...
چگونه با چه زبانی به او توانم گفت
كه برنمی گردی...
و او كه روی تو هرگز نديده در عمرش ،
و نام خوب تو در ذهن كودك معصوم
تصوری است هميشه ،
هميشه بی تصوير
هميشه بی تعبير
اگر تو بازنگردی
نهال های جوان اسير گلدان را
كدام دست نوازشگر آب خواهد داد
چه كس به جای تو آن پرده های توری را
به پشت پنجره ها پيچ و تاب خواهد داد
اگر تو بازنگردی
اميد آمدنت را به گور خواهم برد
و كس نمی داند كه در فراق تو ديگر
چگونه خواهم زيست...
چگونه خواهم مرد...
******

****** موضوعهای مرتبط با این موضوع:
دلم برای کسی تنگ است...(حمید مصدق)
با تشکر از برادر عزیزم مجتبی |